یاد خداوند و پرستش و معنویت، جوششی است از اعماق ذرات عالم که عطر جانبخش آن همه جا گسترده شده و پرتو انوارش هستی را روشن ساخته است. پرستش و معنویت، برخاسته از فطرت پاک و بیآلایش وجود انسان و جوهرة ذاتی و حقیقی اوست.
عبادت و پرستش و یاد خداوند سرلوحة تعالیم همة انبیا و سفیران الهی و نشانة ایمان و عبودیت انسانهاست. نیایش و عبادت علاوه بر جنبة سپاسگزاری و اعلام بندگی، نیاز روحی و روانی انسانهاست و آنها در پرتو این ارتباط معنوی، به اطمینان و آرامش میرسند.
نیاز به پرستش و عبادت در وجود همة انسانها قرار داده شده است و از اجزای جداییناپذیر از انسان به حساب میآید. هر انسانی به طور فطری این نیاز و تمایل را در خود احساس میکند و اگر فطرت خدادادی را زنگار نگرفته باشد، میل و گرایش به سوی عبادت و پرستش، غیرقابل انکار خواهد بود. این نکته نیز قابل توجه است که شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات، با کاملترین صفات و موجودی که فیاضیت، عطوفت، رحمانیت و قدرت او بیهمتاست، قبل از پرستش و عبادت، ضروری و لازم است؛ زیرا بدون شناخت، عبادت و پرستش کامل نخواهد بود و پرستش که نوعی رابطة خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است، بدون معرفت و شناخت باریتعالی، مفهوم کاملی نخواهد داشت. چه بسا انسان به دلیل نداشتن شناخت لازم، موحّد واقعی در مقام عبادت نباشد و عبادتی که در شأن خالق متعال است، انجام ندهد.
نقش ارتباط با خداوند و معنویت و پرستش در زندگی
1. یافتن پاسخی مطمئن برای زندگی و چرایی آن؛
2. یافتن تکیهگاهی مطمئن در دنیای متغّیر و پرشتاب؛
3. برآورده کردن نیازهای معنوی از طریق ارتباط با کمال مطلق (خداوند)؛
4. غلبه بر احساس بیهودگی و پوچی؛
5. وا داشتن روح به تفرّج و نشاط مناسب،
6. سپاسگزاری و ستایش از ولینعمت.
در آموزههای اسلامی و دینی، تنها راه برآورده شدن خواستههای جوانان، ارتباط با خالق متعال و عبادت پروردگار معرفی شده است. قرآن کریم در آیة 56 سورة ذاریات میفرماید: «جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا عبادت کنند».[1] تنها راه هدایت و رستگاری و سیر در صراط مستقیم، اطاعت از خالق متعال و تسلیم شدن در برابر اوامر اوست.
اگر انسان در خیمة اطاعتکنندگان پروردگار و بندگان مطیع الهی قرار گیرد، به اهداف بلندی که همان سعادت و کمال و بالندگی مادی و معنوی است، نایل خواهد آمد. اگر کسی به خیمة الهی وارد نشود، باید به خیمه شیطان و ابلیس وارد شده، جزو مریدان او شود؛ چون جز این راهی ندارد. اگر چنین بشود، زندگی و آیندهای تاریک و سرشار از بدبختی در انتظارش خواهد بود؛ زیرا شیطان دشمن قسمخوردة انسان است و تمام تلاشش را برای گمراهی انسانها به کار میگیرد. خداوند متعال در قرآن کریم بهصراحت میفرماید: «ای فرزندان آدم (ای انسانها) مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شما میباشد و اینکه مرا بپرستید و این است راه درست (صراط مستقیم)».[2]
پس یک هدف اساسی و اصلی در خلقت انسان وجود دارد و آن، عبادت خداوند و گردن نهادن به دستورات الهی است و نمیتوان گفت اهداف دیگری در عرض عبادت الهی وجود دارد.
اگر اهدافی نیز برای خلقت انسان وجود داشته باشد که دارد، همه در پرتو عبادت و بندگی و در طول آن قرار دارد؛ برای مثال اگر آبادانی زمین و رسیدن به کمال، جزء اهداف خلقت است، همه در سایه عبادت و اطاعت از پروردگار و در چارچوب دستورات شرع مقدس میسر خواهد بود.
.
درجات متفاوت بندگی خداوند
روشن است که معرفت و شناخت انسانها در یک مرتبه نیست و هر فردی دارای توانایی ویژة خود است. درباره شناخت پروردگار نیز هر کس به اندازة توانایی و معرفتی که دارد به عظمت او پی میبرد و بر همان اساس خداوند را عبادت میکند. عبودیت پروردگار دایرمدار صفر یا صد نیست؛ یعنی اینگونه نیست که خداوند فقط در صورتی ما را بپذیرد که در اعمال و رفتارمان هیچ نظری جز به خود ذات اقدس الهی نداشته باشیم، و در غیر این صورت هیچ حظّی از عبودیت برای ما قایل نباشد. عبادت پروردگار به دلیل متفاوت بودن درجات شناخت افراد، دارای مراتب بیشماری است و همة مراتب آن مطلوب و ارزشمند است؛ منتها بعضی مراتب، از کمالات بیشتری برخوردار است و ارزش بیشتری دارد؛ مثلاً شناخت افراد درباره رهبران دینی جامعه متفاوت است و هر کسی به اندازة فهم و استعدادی که دارد به لیاقتهای آنها پی میبرد. البته معنای این سخن چنین نیست که انسانها در انجام دستورات الهی به حداقل اکتفا کنند، بلکه همه باید التزام به واجبات و ترک کارهای حرام را جدی بگیرند؛ منتها ممکن است در میزان معرفت و شناخت خداوند متفاوت باشند و هر دستهای به دلیل خاصی خداوند را عبادت کنند. برای توضیح و تبیین مطلب، از سخنی نورانی از حضرت علی? استفاده میکنیم.
آن حضرت ضمن تقسیمبندی عبادتکنندگان میفرمایند: «گروهی خدا را به رغبت و طمع بهشت عبادت میکنند، عبادت اینان عبادت تجارتپیشهگان است. گروهی خدا را از ترس جهنم و عذابش عبادت میکنند، این عبادت بردگان است و گروهی نیز خداوند را از سر سپاس عبادت میکنند، این عبادت آزادگان است».[3]
در اسلام هیچ کدام از این سه نوع عبادت رد نشده است، چون به هرحال مرتبهای از مقصود حاصل شده است؛ زیرا مقصود این است که بنده، اراده خود را تابع اراده خدا قرار بدهد؛ این تبعیت گاهی به طمع بهشت است و گاهی از ترس جهنم، و زمانی نیز چون خدا را سزاوار پرستش یافته، تن به عبادت میدهد، اما مرتبه و ارزش هرکدام از این عبادتها با یکدیگر تفاوت دارد و تا شخص به مرحلة عبادتِ احرار و آزادگان نرسد، بندة خالص نشده است. آنگاه بنده خالص خواهد شد که همچون امیرالمؤمنین، علی? بگوید: خدایا تو را نه از ترس آتشت و نه به طمع رسیدن به بهشت، بلکه تو را چون شایسته عبادت و فرمانبرداری و پرستش یافتم، عبادت میکنم.[4] البته انسانهای کمی به این مراتب میرسند، ولی باید به این سمت حرکت کرد و کوشید میزان معرفت و شناخت و عبادت را افزایش داد.
انواع عبادت وارتباط
از نظر اسلام، عبادت چند دسته است: نوع اول کارهایی است که مصلحتی غیر از عبادت ندارد و فلسفة وجودی آن تسلیم بودن در برابر خداوند متعال و انجام اعمال و اذکاری ویژه است که بر اساس خواستة خالق متعال انجام میگیرد؛ مثل نماز، روزه، دعا، حج و مانند آنها که نوعی بندگی و کُرنش و ارتباط خاص معنوی با خداوند در آنها وجود دارد. نوع دوم، کارهایی است که اصالتاً عبادت نیست، ولی به دلیل خیر و مفید بودن و با انگیزه پاک الهی انجام شدن، رنگ عبادت به خود گرفته و ثواب بسیاری بر آنها مترتب گردیده است. این نوع فعالیتها در زندگی انسان بیشمار است؛ مثل درس خواندن، کار و تلاش، فعالیت اجتماعی و ... که اگر به قصد نزدیکی به خدا و رضایت پروردگار انجام شود، عبادت محسوب میشود و اجر بسیاری دارد. البته پیکرة این کارها باید طوری باشد که صلاحیت عبادت بودن را داشته باشد؛ یعنی فی حد ذاته (اصالتاً) عمل خوبی باشد و مصلحت نیز داشته باشد و برای رضایت خداوند نیز انجام بگیرد. لذا انسان نمیتواند کارهای لغو و بیهوده و ممنوع و کارهایی که در نظر خداوند ناشایست است را انجام دهد و قصدش رضایت الهی باشد. روشن است که عبادت نوع دوم، جای عبادت نوع اول را نمیگیرد و مقصود اصلی از عبادت، همان نوع اول است که همه نیازمند آن هستند و رمز سعادت انسان، همان عبادت است. عبادت نوع دوم زمانی ارزش مییابد که در کنار عبادت نوع اول باشد، وگرنه بدون آن ارزشی ندارد و نمیتواند وسیلهای برای کمال و نجات انسان باشد. مثلاً اگر جوانی کارهای اجتماعی و خدمات خوبی برای جامعه انجام دهد، ولی اهل نماز، روزه، بندگی پروردگار و انجام واجبات نباشد، کارهای خوب او ارزشی نخواهد داشت و مورد رضایت پروردگار قرار نخواهد گرفت.
آثار عبادت وارتباط با خداوند
در معنی و مفهوم عبادت بیان شد که مراد از آن، اطاعت، تواضع و التزام به دستورات پروردگار است. همچنین بیان شد که عبادت یا قولی است و یا فعلی و عملی. لذا در این بخش به نمونههایی از آثار ذکر و یاد خدا ـ که از مصادیق عبادتندـ میپردازیم:
الف) برطرفکنندة اضطراب و نگرانی
یاد و ذکر خداوند و ارتباط با او، باعث آرامش دل و روح است و انسانها با یاد پروردگار به اطمینان و ثبات قلبی میرسند. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «بدانید و آگاه باشید که یاد خدا و ذکر او باعث آرامش دلهاست».[5] پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد? میفرمایند: «مَثَل خانهای که در آن از خدا، یاد میشود و خانهای که در آن ذکری از خدا به میان نمیآید، مَثَل زنده و مرده است»؛[6] یعنی خانه و دلی که مرکز یاد خدا و ارتباط معنوی با اوست، آباد و آرام است و خانه و دلی که از یاد خدا و ارتباط با او تهی است، ویران و تاریک است و اندوه و نگرانی آن را فراگرفته است.
از طریق ذکر و ارتباط با خالق جهان، همة بیمها از میان برمیخیزد و همة ناراحتیها از انسان ستانده میشود. آنگاه که شخص به یاد خدا و در ارتباط با اوست، قلبش با طمأنینه آباد میشود و سرشار از رضایت و خشنودی میگردد. قلب و دلی که پیش از این بدون یاد و ذکر او، ویران و تیره گشته بود و در سختی و گرفتاری بهسر میبرد،[7] با ارتباط و مناجات با او، به نورانیت و روشنی میرسد. فرد با نیایش و ارتباط با خدا میتواند به گنجهای آسمان و زمین دست یابد و به مقام و منزلتی عالی نایل شود، و در سایة این منزلت به آرامش درونی برسد.
حضرت امیرالمؤمنین، علی? در نامة 31 نهج البلاغه ـ که خطاب به فرزند عزیزشان امام حسن مجتبی? استـ میفرمایند:
بدان، خدایی که گنجهای آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازة درخواست داده و اجابت آن را به عهده گرفته است. تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند؛ درخواست رحمت کنی تا ببخشاید؛ و خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند. ... هرگاه او را بخوانی، ندایت را میشنود و چون با او راز دل گویی، راز تو را میداند. پس حاجت خود را با او بگوی و آنچه در دل داری، نزد او بازگوی. غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن تا غمهای تو را برطرف کند و در مشکلات، تو را یاری رساند.[8]
این نامة شریف ـ که از انسانی برگزیده و معصوم، به فردی است که حجت خدا در روی زمین استـ ضمن توصیه به ارتباط و راز و نیاز با خداوند و اظهار مشکلات در محضر او، رفع گرفتاری و اندوه را در سایة این ارتباط تضمین میکند و میفرماید: خداوند، غمهای تو را قطعاً برطرف خواهد کرد.
کارل یونگ[9] عقیده دارد در طول سالیان متمادی در درمان بیماریهای روانی، حتی یک بیمار را ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. او میگوید: بهجرئت میتوان گفت همه بیماران روانی به این دلیل به بیماری مبتلا شدهاند که فاقد آن چیزی بودند که ادیان موجود در هر زمانی به پیروان خود میدهند. این افراد تنها وقتی به طور کامل درمان شدند که به دین و ارزشهای دینی بازگشتند.[10]
ب) برطرفکنندة تکبر
تکبر، بیماری روحی و اخلاقی است که آثار زیانباری در پی دارد. متکبر، خود را برتر از دیگران میداند (خودبرتربینی). او توقع دارد دیگران به او احترام کنند، صدرنشین مجلس باشد و همه در مقابل او تعظیم کنند. کسی که روزی پنج بار با نهایت خضوع و خشوع (تواضع ظاهری و باطنی) در برابر پروردگار خود میایستد و در هر نماز چندین بار به رکوع و سجود میرود و به خاک میافتد و کسی که به دلیل اتصال به قدرت مطلق و خالق متعال، به عظمت و کبریایی او واقف میشود، هرگز گرفتار تکبر و خود برتربینی نمیگردد و تواضع او در مقابل خداوند و بندگان خداوند آشکار خواهد بود. حضرت علی? میفرمایند: «خدا، ایمان را برای پاک کردن از نجاست شرک و نیایش و نماز را برای پاکیزه کردن از پلیدی کبر، واجب کرده است».[11]
ج) سببساز تقوا و پرهیزکاری
اگر شما به یکی از دوستان یا همکلاسیهایتان علاقهمند باشید و با او ارتباط عاطفی قوی داشته باشید، هرگز حاضر نمیشوید کاری را انجام دهید که قلب دوستتان محزون و ناراحت شود؛ بهویژه اگر این دوستی و رفاقت به حدّ عشق برسد، تلاش شما این خواهد بود که رضایت خاطر معشوق را بهدست آورید و کوچکترین حرکت و کاری که مخالف خواسته اوست، انجام ندهید. فردی که با عبادت و نیایش و دست یازیدن به مسائل معنوی، رابطهای صمیمی و عاطفی با خالق خود برقرار کرده و حتی در مواردی به خالق متعال عشق پیدا کرده است، وقتی در محضر او قرار میگیرد، به گواراترین و زیباترین لذتها دست مییابد و هرگز حاضر نمیشود محبوب و معشوق خود را برنجاند و این رابطه را که وسیلة تکامل و سعادت اوست، برهم بزند، بلکه سعی میکند حدود و حریم او را حفظ کند و از او نافرمانی نکند و زمینة رنجشخاطر او را فراهم نسازد. بنابراین تحتتأثیر ارتباط معنوی که با او دارد به پرهیزکاری و رعایت اوامر و نواهی الهی میرسد و دستورات او را اطاعت میکند.
لذا یکی از آثار پرارزش عبادت و معنویت، تقویت تقوا و پرهیزکاری و التزام به رعایت قوانین الهی خواهد بود. اگر کسی به مرحله تقوا و پرهیزکاری و به مرحلة التزام عملی به دستورات شرع مقدس برسد، آن وقت در سایة تقوا به امتیازات ویژهای دست خواهد یافت .
جهت مطالعه بیشتر در رابطه با مصادیق ذکر خداوند و آثار عبادت و شرایط آن و غیره به کتاب (آرامش در پرتونیایش)مراجعه فرمایید.برای تهیه این کتاب با شماره 02517742326 تماس بگیرید.موفق باشید
[1]. ما خَلَقْتُ الجنَّ والإنسَ إلاّ لِیَعْبُدُون.
[2]. اَلَمْ اَعْهَدْ إلَیْکُمْ یا بَنىآدَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطان اِنَّهُ لَکُمْ عَدوٌّ مُبینٌ وَاَنِ اعْبُدُونى هذا صِراطٌ مُسْتَقیم (یس، 60ـ61).
[3]. اِنَّ قَوماً عَبَدُوا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُجّارِ وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ رهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ العَبیدِ و اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّه شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةُ الاَحرار (نهج البلاغه، ترجمة فیضالاسلام، کلمات قصار، ش 229).
[4]. ما عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نارِکَ و لا طَمَعاً فى جنَّتکَ لِکنّ و َجَدْتُکَ اَهلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُکَ (محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج67، ص186).
[5]. الا بذکراللّه تطمئن القلوب (رعد، 25).
[6]. مَثَل البیت الّذى یذکراللّه تعالى فیه و البیت الّذى لا یذکراللّه فیه کمثل الحىَّ والمیّت (حسنبنفضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص311).
[7]. و َمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرى فانَّ لَهُ معیشةً ضنکا؛ «آنکه از یاد من رویگردان است، زندگى سخت و غیرقابل تحملی خواهد داشت» (طه، 124).
[8]. وَاعلَمْ اَنّ الّذى بِیَدِهِ خَزَائِنُ السّمواتِ والأَرضِ قَدْ اَذِنَ لَکَ فِى الدُّعاءِتکَفَّلَ لَکَ بالإجابَةِ، و أَمَرَکَ أَنْ تسأَلَهُ لِیُعطیکَ، و َتَسْتَرحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ، وَلَمْ یجعَلْ بَینَکَ و َبَیْنَهُ مَنْ یُحجبُکَ عَنهُ.. .. فإذا نادیْتَهُ سَمِعَ نَداکَ و إذا ناجَیْتَهُ عَلِمَ نَجْواکَ، فَأَفصَیْتَ إِلَیْهِ بحاجَتِکَ وأَبْثَثْتَهُ ذاتَ نَفسِکَ، وَشَکَوْتَ إلَیْهِ هُمُومَکَ، واستَکْشَفْتَهُ کُرُوبَکَ وَاستَعَنْتَهُ على اُمُورِکَ (نهج البلاغه، ترجمة دشتى، نامة 31، ص528).
[9]. Carl Jung.
[10]. علىاحمد پناهى، آرامش در پرتو نیایش، ص159.
[11]. فَرَضَ اللّه الایمانَ تطهیراً مِنَ الشِّرک والصلاة تنزیهاً عنِ الکِبر (نهج البلاغه، ترجمة عابدینى مطلق، حکمت 252).