چند ماهه یاد خدا خیلی در زندگیم کمرنگ شده،از خودم متنفرم.راهنمایی بفرمایید؟

یاد خداوند و پرستش و معنویت، جوششی است از اعماق ذرات عالم که عطر جان‌بخش آن همه ‏جا گسترده شده و پرتو انوارش هستی را روشن ساخته است. پرستش و معنویت، برخاسته از فطرت پاک و بی‏آلایش وجود انسان و جوهرة ذاتی و حقیقی اوست.
عبادت و پرستش و یاد خداوند سرلوحة تعالیم همة انبیا و سفیران الهی و نشانة ایمان و عبودیت انسان‌هاست. نیایش و عبادت علاوه بر جنبة سپاسگزاری و اعلام بندگی، نیاز روحی و روانی انسان‏هاست و آنها در پرتو این ارتباط معنوی، به اطمینان و آرامش می‏رسند.

نیاز به پرستش و عبادت در وجود همة انسان‌ها قرار داده شده است و از اجزای جدایی‏ناپذیر از انسان به ‏حساب می‏آید. هر انسانی به ‏طور فطری این نیاز و تمایل را در خود احساس می‏کند و اگر فطرت خدادادی را زنگار نگرفته باشد، میل و گرایش به ‌سوی عبادت و پرستش، غیرقابل انکار خواهد بود. این نکته نیز قابل توجه است که شناخت خدای یگانه به ‏عنوان کامل‌ترین ذات، با کامل‏ترین صفات و موجودی که فیاضیت، عطوفت، رحمانیت و قدرت او بی‏همتاست، قبل از پرستش و عبادت، ضروری و لازم است؛ زیرا بدون شناخت، عبادت و پرستش کامل نخواهد بود و پرستش که نوعی رابطة خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است، بدون معرفت و شناخت باری‏تعالی، مفهوم کاملی نخواهد داشت. چه ‏بسا انسان به دلیل نداشتن شناخت لازم، موحّد واقعی در مقام عبادت نباشد و عبادتی که در شأن خالق متعال است، انجام ندهد.
نقش ارتباط با خداوند و معنویت و پرستش در زندگی
1. یافتن پاسخی مطمئن برای زندگی و چرایی آن؛
2. یافتن تکیه‏گاهی مطمئن در دنیای متغّیر و پرشتاب؛
3. برآورده کردن نیازهای معنوی از طریق ارتباط با کمال مطلق (خداوند)؛
4. غلبه بر احساس بیهودگی و پوچی؛
5. وا داشتن روح به تفرّج و نشاط مناسب،
6. سپاسگزاری و ستایش از ولی‏نعمت.
در آموزه‏های اسلامی و دینی، تنها راه برآورده شدن خواسته‏های جوانان، ارتباط با خالق متعال و عبادت پروردگار معرفی شده است. قرآن کریم در آیة 56 سورة ذاریات می‏فرماید: «جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا عبادت کنند».[1] تنها راه هدایت و رستگاری و سیر در صراط مستقیم، اطاعت از خالق متعال و تسلیم شدن در برابر اوامر اوست.
اگر انسان در خیمة اطاعت‏کنندگان پروردگار و بندگان مطیع الهی قرار گیرد، به اهداف بلندی که همان سعادت و کمال و بالندگی مادی و معنوی است، نایل خواهد آمد. اگر کسی به خیمة الهی وارد نشود، باید به خیمه شیطان و ابلیس وارد شده، جزو مریدان او شود؛ چون جز این راهی ندارد. اگر چنین بشود، زندگی و آینده‏ای تاریک و سرشار از بدبختی در انتظارش خواهد بود؛ زیرا شیطان دشمن قسم‏خوردة انسان است و تمام تلاشش را برای گمراهی انسان‌ها به ‏کار می‏گیرد. خداوند متعال در قرآن کریم به‌صراحت می‏فرماید: «ای فرزندان آدم (ای انسان‏ها) مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شما می‏باشد و اینکه مرا بپرستید و این است راه درست (صراط مستقیم)».[2]
پس یک هدف اساسی و اصلی در خلقت انسان وجود دارد و آن، عبادت خداوند و گردن نهادن به دستورات الهی است و نمی‏توان گفت اهداف دیگری در عرض عبادت الهی وجود دارد.
اگر اهدافی نیز برای خلقت انسان وجود داشته باشد که دارد، همه در پرتو عبادت و بندگی و در طول آن قرار دارد؛ برای مثال اگر آبادانی زمین و رسیدن به کمال، جزء اهداف خلقت است، همه در سایه عبادت و اطاعت از پروردگار و در چارچوب دستورات شرع مقدس میسر خواهد بود.
.
درجات متفاوت بندگی خداوند
روشن است که معرفت و شناخت انسان‏ها در یک مرتبه نیست و هر فردی دارای توانایی ویژة خود است. درباره شناخت پروردگار نیز هر کس به اندازة توانایی و معرفتی که دارد به عظمت او پی می‏برد و بر همان اساس خداوند را عبادت می‌کند. عبودیت پروردگار دایرمدار صفر یا صد نیست؛ یعنی این‏گونه نیست که خداوند فقط در صورتی ما را بپذیرد که در اعمال و رفتارمان هیچ نظری جز به خود ذات اقدس الهی نداشته باشیم، و در غیر این ‏صورت هیچ حظّی از عبودیت برای ما قایل نباشد. عبادت پروردگار به ‏دلیل متفاوت بودن درجات شناخت افراد، دارای مراتب بی‏شماری است و همة مراتب آن مطلوب و ارزشمند است؛ منتها بعضی مراتب، از کمالات بیشتری برخوردار است و ارزش بیشتری دارد؛ مثلاً شناخت افراد درباره رهبران دینی جامعه متفاوت است و هر کسی به اندازة فهم و استعدادی که دارد به لیاقت‏های آنها پی می‏برد. البته معنای این سخن چنین نیست که انسان‏ها در انجام دستورات الهی به حداقل اکتفا کنند، بلکه همه باید التزام به واجبات و ترک کارهای حرام را جدی بگیرند؛ منتها ممکن است در میزان معرفت و شناخت خداوند متفاوت باشند و هر دسته‏ای به ‏دلیل خاصی خداوند را عبادت کنند. برای توضیح و تبیین مطلب، از سخنی نورانی از حضرت علی? استفاده می‌کنیم.
آن حضرت ضمن تقسیم‏بندی عبادت‏کنندگان می‏فرمایند: «گروهی خدا را به رغبت و طمع بهشت عبادت می‏کنند، عبادت اینان عبادت تجارت‏پیشه‏گان است. گروهی خدا را از ترس جهنم و عذابش عبادت می‏کنند، این عبادت بردگان است و گروهی نیز خداوند را از سر سپاس عبادت می‏کنند، این عبادت آزادگان است».[3]
در اسلام هیچ‏ کدام از این سه نوع عبادت رد نشده است، چون به هرحال مرتبه‏ای از مقصود حاصل شده است؛ زیرا مقصود این است که بنده، اراده خود را تابع اراده خدا قرار بدهد؛ این تبعیت گاهی به طمع بهشت است و گاهی از ترس جهنم، و زمانی نیز چون خدا را سزاوار پرستش یافته، تن به عبادت می‌دهد، اما مرتبه و ارزش هرکدام از این عبادت‏ها با یکدیگر تفاوت دارد و تا شخص به مرحلة عبادتِ احرار و آزادگان نرسد، بندة خالص نشده است. آن‌گاه بنده خالص خواهد شد که همچون امیرالمؤمنین، علی? بگوید: خدایا تو را نه از ترس آتشت و نه به طمع رسیدن به بهشت، بلکه تو را چون شایسته عبادت و فرمان‌برداری و پرستش یافتم، عبادت می‌کنم.[4] البته انسان‏های کمی به این مراتب می‏رسند، ولی باید به این سمت حرکت کرد و کوشید میزان معرفت و شناخت و عبادت را افزایش داد.
انواع عبادت وارتباط
از نظر اسلام، عبادت چند دسته است: نوع اول کارهایی است که مصلحتی غیر از عبادت ندارد و فلسفة وجودی آن تسلیم بودن در برابر خداوند متعال و انجام اعمال و اذکاری ویژه است که بر اساس خواستة خالق متعال انجام می‏گیرد؛ مثل نماز، روزه، دعا، حج و مانند آنها که نوعی بندگی و کُرنش و ارتباط خاص معنوی با خداوند در آنها وجود دارد. نوع دوم، کارهایی است که اصالتاً عبادت نیست، ولی به دلیل خیر و مفید بودن و با انگیزه پاک الهی انجام شدن، رنگ عبادت به خود گرفته و ثواب بسیاری بر آنها مترتب گردیده است. این نوع فعالیت‏ها در زندگی انسان بی‏شمار است؛ مثل درس خواندن، کار و تلاش، فعالیت اجتماعی و ... که اگر به قصد نزدیکی به خدا و رضایت پروردگار انجام شود، عبادت محسوب می‌شود و اجر بسیاری دارد. البته پیکرة این کارها باید طوری باشد که صلاحیت عبادت بودن را داشته باشد؛ یعنی فی حد ذاته (اصالتاً) عمل خوبی باشد و مصلحت نیز داشته باشد و برای رضایت خداوند نیز انجام بگیرد. لذا انسان نمی‏تواند کارهای لغو و بیهوده و ممنوع و کارهایی که در نظر خداوند ناشایست است را انجام دهد و قصدش رضایت الهی باشد. روشن است که عبادت نوع دوم، جای عبادت نوع اول را نمی‏گیرد و مقصود اصلی از عبادت، همان نوع اول است که همه نیازمند آن هستند و رمز سعادت انسان، همان عبادت است. عبادت نوع دوم زمانی ارزش می‌یابد که در کنار عبادت نوع اول باشد، وگرنه بدون آن ارزشی ندارد و نمی‏تواند وسیله‏ای برای کمال و نجات انسان باشد. مثلاً اگر جوانی کارهای اجتماعی و خدمات خوبی برای جامعه انجام دهد، ولی اهل نماز، روزه، بندگی پروردگار و انجام واجبات نباشد، کارهای خوب او ارزشی نخواهد داشت و مورد رضایت پروردگار قرار نخواهد گرفت.
آثار عبادت وارتباط با خداوند
در معنی و مفهوم عبادت بیان شد که مراد از آن، اطاعت، تواضع و التزام به دستورات پروردگار است. همچنین بیان شد که عبادت یا قولی است و یا فعلی و عملی. لذا در این بخش به نمونه‏هایی از آثار ذکر و یاد خدا ـ که از مصادیق عبادتند‌ـ می‌پردازیم:
الف) برطرف‏کنندة اضطراب و نگرانی
یاد و ذکر خداوند و ارتباط با او، باعث آرامش دل و روح است و انسان‏ها با یاد پروردگار به اطمینان و ثبات قلبی می‌رسند. قرآن کریم در این زمینه می‏فرماید: «بدانید و آگاه باشید که یاد خدا و ذکر او باعث آرامش دل‏هاست».[5] پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد? می‏فرمایند: «مَثَل خانه‏ای که در آن از خدا، یاد می‏شود و خانه‏ای که در آن ذکری از خدا به میان نمی‏آید، مَثَل زنده و مرده است»؛[6] یعنی خانه و دلی که مرکز یاد خدا و ارتباط معنوی با اوست، آباد و آرام است و خانه و دلی که از یاد خدا و ارتباط با او تهی است، ویران و تاریک است و اندوه و نگرانی آن را فراگرفته است.
از طریق ذکر و ارتباط با خالق جهان، همة بیم‏ها از میان برمی‏خیزد و همة ناراحتی‏ها از انسان ستانده می‏شود. آن‌گاه که شخص به یاد خدا و در ارتباط با اوست، قلبش با طمأنینه آباد می‌شود و سرشار از رضایت و خشنودی می‏گردد. قلب و دلی که پیش از این بدون یاد و ذکر او، ویران و تیره گشته بود و در سختی و گرفتاری به‌سر می‏برد،[7] با ارتباط و مناجات با او، به نورانیت و روشنی می‏رسد. فرد با نیایش و ارتباط با خدا می‏تواند به گنج‏های آسمان و زمین دست یابد و به مقام و منزلتی عالی نایل شود، و در سایة این منزلت به آرامش درونی برسد.
حضرت امیرالمؤمنین، علی? در نامة 31 نهج البلاغه ـ که خطاب به فرزند عزیزشان امام حسن مجتبی? است‌ـ می‏فرمایند:
بدان، خدایی که گنج‏های آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازة درخواست داده و اجابت آن را به ‏عهده گرفته است. تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند؛ درخواست رحمت کنی تا ببخشاید؛ و خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند. ... هرگاه او را بخوانی، ندایت را می‏شنود و چون با او راز دل گویی، راز تو را می‏داند. پس حاجت خود را با او بگوی و آنچه در دل داری، نزد او بازگوی. غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن تا غم‏های تو را برطرف کند و در مشکلات، تو را یاری رساند.[8]
این نامة شریف ـ که از انسانی برگزیده و معصوم، به فردی است که حجت خدا در روی زمین است‌ـ ضمن توصیه به ارتباط و راز و نیاز با خداوند و اظهار مشکلات در محضر او، رفع گرفتاری و اندوه را در سایة این ارتباط تضمین می‏کند و می‏فرماید: خداوند، غم‏های تو را قطعاً برطرف خواهد کرد.
کارل یونگ[9] عقیده دارد در طول سالیان متمادی در درمان بیماری‏های روانی، حتی یک بیمار را ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. او می‌گوید: به‌جرئت می‏توان گفت همه بیماران روانی به این دلیل به بیماری مبتلا شده‏اند که فاقد آن چیزی بودند که ادیان موجود در هر زمانی به پیروان خود می‏دهند. این افراد تنها وقتی به ‏طور کامل درمان شدند که به دین و ارزش‏های دینی بازگشتند.[10]
ب) برطرف‏کنندة تکبر
تکبر، بیماری‌ روحی و اخلاقی است که آثار زیان‌باری در پی دارد. متکبر، خود را برتر از دیگران می‏داند (خودبرتربینی). او توقع دارد دیگران به او احترام کنند، صدرنشین مجلس باشد و همه در مقابل او تعظیم کنند. کسی که روزی پنج بار با نهایت خضوع و خشوع (تواضع ظاهری و باطنی) در برابر پروردگار خود می‏ایستد و در هر نماز چندین بار به رکوع و سجود می‌رود و به خاک می‏افتد و کسی که به ‏دلیل اتصال به قدرت مطلق و خالق متعال، به عظمت و کبریایی او واقف می‏شود، هرگز گرفتار تکبر و خود برتربینی نمی‏گردد و تواضع او در مقابل خداوند و بندگان خداوند آشکار خواهد بود. حضرت علی? می‏فرمایند: «خدا، ایمان را برای پاک کردن از نجاست شرک و نیایش و نماز را برای پاکیزه کردن از پلیدی کبر، واجب کرده است».[11]
ج) سبب‌ساز تقوا و پرهیزکاری
اگر شما به یکی از دوستان یا هم‌کلاسی‏هایتان علاقه‏مند باشید و با او ارتباط عاطفی قوی داشته باشید، هرگز حاضر نمی‏شوید کاری را انجام دهید که قلب دوستتان محزون و ناراحت شود؛ به‏ویژه اگر این دوستی و رفاقت به حدّ عشق برسد، تلاش شما این خواهد بود که رضایت خاطر معشوق را به‌دست آورید و کوچک‌ترین حرکت و کاری که مخالف خواسته اوست، انجام ندهید. فردی که با عبادت و نیایش و دست یازیدن به مسائل معنوی، رابطه‏ای صمیمی و عاطفی با خالق خود برقرار کرده و حتی در مواردی به خالق متعال عشق پیدا کرده است، وقتی در محضر او قرار می‏گیرد، به گواراترین و زیباترین لذت‏ها دست می‌یابد و هرگز حاضر نمی‏شود محبوب و معشوق خود را برنجاند و این رابطه را که وسیلة تکامل و سعادت اوست، برهم بزند، بلکه سعی می‏کند حدود و حریم او را حفظ کند و از او نافرمانی نکند و زمینة رنجش‏خاطر او را فراهم نسازد. بنابراین تحت‏تأثیر ارتباط معنوی که با او دارد به پرهیزکاری و رعایت اوامر و نواهی الهی می‌رسد و دستورات او را اطاعت می‌کند.
لذا یکی از آثار پرارزش عبادت و معنویت، تقویت تقوا و پرهیزکاری و التزام به رعایت قوانین الهی خواهد بود. اگر کسی به مرحله تقوا و پرهیزکاری و به مرحلة التزام عملی به دستورات شرع مقدس برسد، آن ‏وقت در سایة تقوا به امتیازات ویژه‏ای دست خواهد یافت .
جهت مطالعه بیشتر در رابطه با مصادیق ذکر خداوند و آثار عبادت و شرایط آن و غیره به کتاب (آرامش در پرتونیایش)مراجعه فرمایید.برای تهیه این کتاب با شماره 02517742326 تماس بگیرید.موفق باشید
[1]. ما خَلَقْتُ الجنَّ والإنسَ إلاّ لِیَعْبُدُون.
[2]. اَلَمْ اَعْهَدْ إلَیْکُمْ یا بَنى‏آدَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطان اِنَّهُ لَکُمْ عَدوٌّ مُبینٌ وَاَنِ اعْبُدُونى هذا صِراطٌ مُسْتَقیم (یس، 60‌ـ‌61).
[3]. اِنَّ قَوماً عَبَدُوا اللّه‏َ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ التُجّارِ وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّه‏َ رهْبَةً فَتِلْکَ عِبادَةُ العَبیدِ و اِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّه‏ شُکْراً فَتِلْکَ عِبادَةُ الاَحرار (نهج البلاغه، ترجمة فیض‏الاسلام، کلمات قصار، ش 229).
[4]. ما عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نارِکَ و لا طَمَعاً فى جنَّتکَ لِکنّ و َجَدْتُکَ اَهلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُکَ (محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج67، ص186).
[5]. الا بذکراللّه‏ تطمئن القلوب (رعد، 25).
[6]. مَثَل البیت الّذى یذکراللّه‏ تعالى فیه و البیت الّذى لا یذکراللّه‏ فیه کمثل الحىَّ والمیّت (حسن‌بن‌فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص311).
[7]. و َمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرى فانَّ لَهُ معیشةً ضنکا؛ «آن‏که از یاد من روی‌گردان است، زندگى سخت و غیرقابل تحملی خواهد داشت» (طه، 124).
[8]. وَاعلَمْ اَنّ الّذى بِیَدِهِ خَزَائِنُ السّمواتِ والأَرضِ قَدْ اَذِنَ لَکَ فِى الدُّعاءِتکَفَّلَ لَکَ بالإجابَةِ، و أَمَرَکَ أَنْ تسأَلَهُ لِیُعطیکَ، و َتَسْتَرحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ، وَلَمْ یجعَلْ بَینَکَ و َبَیْنَهُ مَنْ یُحجبُکَ عَنهُ.. .. فإذا نادیْتَهُ سَمِعَ نَداکَ و إذا ناجَیْتَهُ عَلِمَ نَجْواکَ، فَأَفصَیْتَ إِلَیْهِ بحاجَتِکَ وأَبْثَثْتَهُ ذاتَ نَفسِکَ، وَشَکَوْتَ إلَیْهِ هُمُومَکَ، واستَکْشَفْتَهُ کُرُوبَکَ وَاستَعَنْتَهُ على اُمُورِکَ (نهج البلاغه، ترجمة دشتى، نامة 31، ص528).
[9]. Carl Jung.
[10]. على‌احمد پناهى، آرامش در پرتو نیایش، ص159.
[11]. فَرَضَ اللّه‏ الایمانَ تطهیراً مِنَ الشِّرک والصلاة تنزیهاً عنِ الکِبر (نهج البلاغه، ترجمة عابدینى مطلق، حکمت 252).